زندگی نامه شهید حسن خالق پرست




























پایگاه کلاهدوز کرج

زندگی نامه شهدا

زندگینامه وخاطرات شهید حسن خالق پرست از زبان برادر ایشان

 

حسن در فصل بهار ماه مهربانی فروردین سال 1347 در روستای میکال از توابع شهرستان لاهیجان به دنیا آمدند ودر دامن پر مهر مادری مهربان و پاکدامن وخانواده ای مذهبی پرورش یافت وهنوز 8سال از بهار عمرش نگذشته بود که مادر مهربان خویش را از دست داد و بدون پشتوانه مادر اما با پدری مقاوم ومومن راه خویش را ادامه داد ودر همان اوان کودکی نماز وآداب دین را آموخت و در سال55 با همت وکوشش پدرش کانون خانواده همراه دیگر اعضای خانواده به شهر کرج هجرت کردند.و دراین فضای شهر کم کم با مسائل مذهبی وسیاسی آشنایی پیدا کرد،و در شروع پیروزی انقلاب اسلامی همراه دیگر دانش آموزان در راهپیمایی ها شرکت میکرد و با افکار واهداف راه امام خمینی(ره) بیشتر آشنا شد.سپس با شروع جنگ تحمیلی هنوز به سن تکلیف نرسیده بود که بار خود را برای رفتن به جبه بست ولی به خاطر سن کم از رفتن او به جبهه ممانعت میشود. در این اثنا برادر بزرگتر ایشان که مدتهای طولانی در جبهه بودند به خاطر این مسئله ایشان را با اصرار فراوان جهت رفتن به جبهه های حق علیه باطل موافقت مسئولین امر را جلب کردند و باخوشحالی فراوان به جبهه اعزام شد و در لشکر سیدالشهدا گردان علی اکبر مشغول به فعالیت شد و در جندین عملیات بزرگ و کوچک شرکت کرد و در آخر امر هم در عملیات کربلای 5 درمنطقه شلمچه به آرزوی خود که همان شهادت بود نائل گردید.

 

خاطرات:

خوابی عجیب که تعبیری خونین داشت!

 

در عملیات کربلای 5 بنده در لشکر 5نصر خراسان در تیپ ادوات گردان خمپاره120 مشغول انجام وظیفه بودم که در شب عملیات توی سنگر دراز کشیده یودم که خوابم برد که یکدفعه در خواب  برادرم حسن و دیگر دوستان همرزمش رادیدم که باهم در یک مسیر باصفا حرکت حرکت میکردیم وآنها بسیار خوشحال ومسرور بودند وخیلی شوخی میکردند وچهره ها همه نورانی وبشاش بود تا اینکه به یک 2راهی رسیدیم که یکدفعه برادرم حسن آمد وجلوی من راگرفت وگفت داداش تا اینجا با ما آمدی،از اینجا به بعد باید برگردی واز آن جاده برو،هرچه اصرار کردم که باید من هم باشما بیایم قبول نکرد.خلاصه اینکه آنها مرا برگرداندند تا اینکه از خواب بیدار شدم تا بعد ازآن....... از شب اول عملیات همه کسانیکه در خواب دیده بودم شهید شده بودند.حسن خیلی به ورزش علاقه داشت زیرا میدانست که پرورش روح همراه با پرورش جسم میباشد.

 

نگاهی به وصیت نامه شهید حسن خالق پرست:

 

اول اینکه از نظر کلاسیک درس علمی چندان در سطح بالایی نبود ولی از نظر وسعت دید ونظر به جهان هستی چنان بینش وسیعی داشت که با آیه ان اله اشتری من المومنین انفسهم و... شروع میکند زیرا در اینجا معامله ای است بین او وخدا،خریدار خداست وفروشنده حسن ومتاع جان وتنها هستی او وقیمت آن بهشت و رضوان ابدی میباشد که الحق والانصاف خوب معامله ای کردی حسن جان!دوم اینکه انتخاب این راه از روی اجبار واکراه نبوده بلکه این انتخاب آگاهانه،باشعور واحساس بوده است ولذا مینویسد که بارالها تورا شکر میکنم که مرا در وضعی قرار دادی که جنگی میان حق وباطل درگیرد ومن در جنگ شرکت کنم وبا یاران آقا امام زمان همسنگر باشم.سوم اینکه انتخاب مرگ برای اولیا خدا و شهدا امری است همراه با توفیق الهی ،آنجا که در شب عاشورا امام حسین(ع) به یاران وفادارش میفرماید:که همه بروید اینجا هرکس بماند فردا کشته میشود ولذا آنهایی که رفتنی بودند قبل از این جریان رفته بودند وآن شب دیگر کسی نرفت وهمه آگاهانه مرگ با عظمت را انتخاب کردند و شهید حسن هم چنین بود و لذا مینویسد:خدایا مرا یاری کن که در همین راه کشته شوم و درزمره شهدا راه تو قرار گیرم.دیگر اینکه حمایت از ولایت وامامت بزرگترین شعار وخواسته قلبی همه شهدا بوده ودیگران را هم سفارش به این امر مهم مینمود.ولذا مینویسد:من از ملت عزیزم میخواهم که مبادا یک روز دست از حمایت از امام بردارید وامام عزیزمان را تنها بگذارید.باید خداوند بزرگ را شکر کنیم که چنین نعمت بزرگی را بر ماارزانی داشته،به خدا قسم میترسم بعد از مرگم امام عزیزم را تنها بگذارید. خدایا از تو 2چیز میخواهم یکی سلامتی امام ورهبرم و دیگر مرگم را شهادت در راه وخط خودت قرار بده.ودیگران را سفارش به صبر و بردباری و یادآوری مصایب اهل بیت خصوصا سالار شهیدان حضرت سیدالشهدا میکرد.ولذا مینویسد:تو ای پدر عزیزم مبادا بعد ازشهادتم از دستم دلخور شوی؟چون دوست دارم که بعد از شهادتم شکر کنی که این نعمت کوچک را در راه خدا هدیه کرده ام.ولی پدر عزیزم من دوست ندارم در رختخواب بمیرم و این سعادت بزرگ یعنی شهادت نصیبم نشود.وهمچنین مینویسد ولی پدرم از آن روزی که به جبه رفتم راهی را انتخاب کرده بودم که تا آخرین نفس در این راه باشم و دوست دارم مرگم ،مرگ شهادت در راه خدا قرار گیرد.دیگر اینکه زندگی را فقط در این دنیا نمیداند و برای جهان ابدی آفریده شده است و تمام سعی وتلاش خود را بر آن معطوف میداند.ولذا مینویسد:چون خدا آفریدگار همه ما انسانهاست چه بهتر که مرگمان شهادت در راه او باشد.

 

طلبیدن حلالیت ازهمه اقوام:

 

ومینویسد:مادر عزیزم باید مرا ببخشی که از دستم ناراحتی کشیدی وبرایم گریه نکن و ای خواهران و برادران عزیزم اگر من برای شما برادر بدی بودم مرا ببخشید.

 

پایان شهادت نامه:

 

هرشب عملیات در حالیکه گردان علی اکبر لشکر حضرت سیدالشهدا در کربلای ایران  یعنی شلمچه در حرکت بود در نیمه های شب بر اثر ترکش خمپاره بدن پاره پاره او بر روی زمین می افتد وهمچون حضرت قاسم بر روی زمین می افتد و اودر کربلا استخوانهایش زیر سم اسبان یزیدیانآن زمان خرد میشود ولی این شهید در کربلای ایران بدن او آماج ترکشهای خمپاره وتوپ یزیدیان این زمان قرار میگیردوبه خاک رضوان میغلطد وبه آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت میرسد.

روحش شاد ویادش گرامی باد



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در شنبه 8 بهمن 1390برچسب:,ساعت 8:55 توسط سربازان گمنام| |
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
Design By : Night Melody